بهرادبهراد، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره

بهراد بهترین هدیه خداوند

بهراد و باغ بابابزرگش در عجب‌شير

هفته پيش كه تعطيلات بود براي عروسي دايي وحيد رفتيم عجب‌شير خدا رو شكر خيلي خوش گذشت اينجا باغ بابا بزرگ بهراد جونه كه فرداي عروسي اومديم و انگور چيديم جاي شما واقعاً خالي چون به دور از هياهوي تهران و آلودگي صوتي به طبيعت زيبا پناه آوردن خيلي خيلي كيف داره بهراد هم از اين مكان سرسبز خوشحال و ذوق كرده بود بچم همش بازي ميكرد باباش و بابابزرگش هم و يه كمي هم من انگور مي‌چيديم.اينا تصاويري از باغه   ...
19 شهريور 1391

بهراد و باغ بابابزرگش در عجب‌شير

هفته پيش كه تعطيلات بود براي عروسي دايي وحيد رفتيم عجب‌شير خدا رو شكر خيلي خوش گذشت اينجا باغ بابا بزرگ بهراد جونه كه فرداي عروسي اومديم و انگور چيديم جاي شما واقعاً خالي چون به دور از هياهوي تهران و آلودگي صوتي به طبيعت زيبا پناه آوردن خيلي خيلي كيف داره بهراد هم از اين مكان سرسبز خوشحال و ذوق كرده بود بچم همش بازي ميكرد باباش و بابابزرگش هم و يه كمي هم من انگور مي‌چيديم.اينا تصاويري از باغه ...
19 شهريور 1391

اومدن پسرم در هفت ماهگي به اداره مامان

امروز شنبه 4 شهريور 1391 به خاطر اينكه كسي نبود كه از پسرم مراقبت كنه اونو مجبوراٌ و با شرايط خيلي خيلي سخت از كرج به اداره آوردم همه توي محل كار خيلي سرگرمش بودن از جمله خاله شهره كه زحمت بسيار زيادي براي بهراد كشيد اونو نگه داشت و حتي كارهاي اداريمو انجام داد واقعاً خيلي خيلي ازش ممنونم الان هم مثل يك فرشته ناز خوابيده و منم دارم براش اين روز تاريخي و به ياد ماندني رو توي وبلاگش مينويسم تا خاطره‌اي باشه البته فردا و پس فردا رو مرخصي گرفتم تا مثل امروز سختي نكشم.فداش بشم ازش عكس گرفتم فعلاً به دليل لالا كردن آقا بهراد نميتونم بذارم تا وقتي از مرخصي برگشتم اين كار رو ميكنم.
4 شهريور 1391

اومدن پسرم در هفت ماهگي به اداره مامان

امروز شنبه 4 شهريور 1391 به خاطر اينكه كسي نبود كه از پسرم مراقبت كنه اونو مجبوراٌ و با شرايط خيلي خيلي سخت از كرج به اداره آوردم همه توي محل كار خيلي سرگرمش بودن از جمله خاله شهره كه زحمت بسيار زيادي براي بهراد كشيد اونو نگه داشتو حتي كارهاي اداريمو انجام داد واقعاً خيلي خيلي ازش ممنونم الان هم مثل يك فرشته ناز خوابيده و منم دارم براش اين روز تاريخي و به ياد ماندني رو توي وبلاگش مينويسم تا خاطره‌اي باشه البته فردا و پس فردا رو مرخصي گرفتم تا مثل امروز سختي نكشم.فداش بشم ازش عكس گرفتم فعلاً به دليل لالا كردن آقا بهراد نميتونم بذارم تا وقتي از مرخصي برگشتم اين كار رو ميكنم.
4 شهريور 1391
1